موجودات جالب
Posted ژانویه 10, 2008
on:- In: تراوشات ذهن من | دنیای من
- 4 Comments
جالبه
واقعا واسم جالبه! و گاها مضحک!
می دونین چی جالبه؟
دیدن موجوداتی که می بینم از افرادی دفاع می کنن، که اگه گیر همون افراد بیفتن! به چار میخشون می کشن!!! واقعا آدمیزاد چقدر باید … باشه!؟
واسه شما جالب نیست؟
می خوام یه خورده در مورد مخالفان نرمافزارهای آزاد/متنباز(وقتی این عبارت رو بکار می برم خنده ام میگیره) بگم! (چون مقتداشون ماکروسافت هست، اختصارا ماکروسافتیها صداشون میزنم) آخه برای من افراد جالبی هستند.
زیاد هم باهاشون برخورد داشتم؛ جدیدا هم با یکیشون اینجا آشنا شدم، هرچند الان در وضعیت روحی مساعدی واسهی این بحثا نیستم ولی یه کرمی در من هست که باعث این ماجراها میشه!
که البته این دوستمون قرار شده مطلبی بنویسه که ما رو هم به استفاده از ویندوز ترغیب کنه!!! فِک کن…ن!!! برای من که خیلی جالبه و البته منتظرم ببینم چی واسهی گفتن داره؟!(و اگه وقت داشته باشم تحلیلش کنم 😉 ) آخه من دوستای ماکروسافتی زیاد داشتم،که بعضا ادعاشون هم میشده!! ولی نکتهی جالبشون این بوده که کماطلاعهاشون که هیچی، مطلع هاشون هم حرفی واسهی گفتن نداشتن!(البته نه در برابر من، که مسلمن من عددی نیستم!)
خوب مطلبی که پیش رو دارین رو اول برای اطلاع دوستان ماکروسافتی(مخصوصا این دوست جدیدمون) نوشتم، بعد که چند تا از پستهاشو خوندم پی بردم که نیازی به این کار نیست. چون میدونم که ایشون حداقل با طرز فکر کنونیشون نمیتونن خیلی چیزا رو درک کنن! و نیازی هم نیست!
به هر حال ۲۴ سال پیش که ریچارد استالمن پروژهی سیستمعامل آزاد گنو را آغاز کرد، تنها آرزویش داشتن یک کامپیوتر آزاد بود، یک سیستم که کاربرانش در قید و کنترل توسعهدهندگان نرمافزارهایش نباشد، برای داشتن آزادی! و خوشبختانه این آرزو سالهاست که به نتیجه رسیده. خیلیها فکر میکنن که لینوکس باید همگانی بشه، ولی به نظر من هیچ اینطور نیست و نخواهد شد، مگر اینکه فلسفه اونو ازش بگیرید که اونوقت دیگر چیزی که داریم گنو/لینوکس نیست، بلکه تنها یک سیستم عامله، مثل بقیه؛ در حالی که امروز گنو/لینوکس تنها یک سیستمعامل نیست، من گنو/لینوکس رو دوست دارم، نه بدلیل برتریهای زیادی که دارد، تنها به یک دلیل: آزادی!
و روزی که فرهنگ لینوکس همگانی گردد، ما دنیای بسیار زیبایی خواهیم داشت.
بعضی رو دیدم که به من، یا اینور و اونور گفتن اگه لینوکس فلان کار رو بکنه من از لینوکس استفاده میکنم، یا اگه اینطوری بشه من از لینوکس استفاده میکنم، هنگام برخورد با این افراد اول میایستم ببینم خوب این دوست ما هیچ حرکتی در جهت حل مشکلش میکنه، یا اینکه منتظره تا لینوکس مشکلش رو حل کنه! در حالی که لینوکس نیازی نداره که شما از اون استفاده کنی! این که از لینوکس استفاده میکنیم، لطفی به لینوکس نکردیم؛ بلکه لطفیاست که به خود میکنیم.
به این نکته هم توجه کنیم که منظور من از لینوکس، نرمافزارهای آزاد است، مِن جمله خود کرنل لینوکس، و نه شرکتهایی مثل ناول، کانونیکال یا … که اینها نیاز دارن، و نیازشون رو خودشون برطرف میکنن! و این شرکتها در جهت همگانی کردن لینوکس فعالیت میکنن، که امیدوارم موفق باشن.
قبلنا مقالهای با عنوان «درآمدی بر آسیبشناسی رفتار کاربران نرمافزارهای انحصاری» که توی مجلهی الکترونیکی ایرانتاکس منتشر شده رو بهتون توصیه کردم بخونین! الان هم به هرکی نخونده توصیه میکنم!
خوب الان هم میخوام چند تا خاطره از چند تا از دوستان ماکروسافتیم تعریف کنم تا دوستان ماکروسافتی ببینن ماکروسافت باهاشون چه خواهد کرد!!! (اول امیدوارم این دوستام این طرفا پیداشون نشه! اگرم شد که باید بهشون بگم که من خیلی چاکرشون هستم، و اینا رو برای به چالش کشیدن این طرز فکر میگم!)
دو سه سال پیشا، اون موقع که هنوز سال دوم بودیم با یکی از دوستان هم دورهایم رفته بودیم اتاق بروبچهها (همون دوستان ماکروسافتی که از ما بزرگتر بودن) از همه چیز مخصوصا اینترنت صحبت میکردیم، ما داشتیم از آخرین دستاوردهامون(!) در استفاده از نرمافزار WebZip برای دانلود کل یک وبسایت تعریف میکردیم، که یکی از بروبچهها از من پرسید: میشه کل CodeProject رو با سرچش(Search)(!!) دانلود کرد؟!؟ و خوب این لحظه بود که ما به هم یک نگاه معنی دار کردیم و فکر میکنم کمی بهش خندیدیم! [نمیدونم چی فکر میکنین ولی به نظر ما از کسی که سال سوم رشتهی مهندسی کامپیوتر هست و کلی هم ادعای سوادش میشه! خیلی بیشتر از این انتظار میره!]
نمونهی دیگهاش همین پارسال بود، که ما سال چهارم بودیم:
یه روز ظهر که داشتیم با هماتاقیهام بهمراه دوست ماکروسافتیمون می رفتیم نهار، بحث از ++C و C++.net و کلا بحث بر سر net. و کتابخونههاش و … شروع شد، بعد به بحث سر ویندوز و لینوکس رسید و اینجا بود که دوست ما فرمودن: «برای دسکتاپ که فقط ویندوز و برای سرور هم (بیشتر بحثمون سر سرور بود) سیستمعامل های بهتر، مثل Mac خوبن»!!! خوب دیگه وقتی یکی Mac رو واسهی سرور پیشنهاد بده دیگه آدم رو خلع سلاح میکنه؛ بحث ادامه یافت و یه جایی دیگه آروم شد! (موقع غذا خوردن بود، که من در این موقع دیگه صحبت نمیکنم و فقط یه کار رو انجام میدم!) خوب مخاطب عوض شد، و از هم اتاقیم پرسید: «[فلانی] فایلهای dll کامپایل شدهاند یا نه؟ »!!!
خوب براتون نگفتم که این دوست ما یه خروار ادعای برنامهنویسی و نرمافزار نویسی و از این چیزان! که قبلش به من گفتن من ۵ ساله برنامهنویسی میکنم، و وقتی که من این ادعا رو با این حرف که تو به اون چیزایی که تولید میکنی میگی نرمافزار؟ به سخره گرفتم؛ گفت: «اصلا تو میدونی …(یه کلمهی انگلیسی گفت که یادم نیست چی بود!) چیه؟» منم گفتم: یعنی چی؟ گفت: «سیستم مدیریت منابع انسانی» اینجا دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم، و زدم زیر خنده!
آخه قبل از اون سابقهی یه چند مدت همکاری در یکی از این پروژههای مدیریت فلان چیز رو داشتم، یه کار تکراری و خستهکننده، بدون هیچ لذتی! و از اونجا بود که از این سیستم خوشم نیومد! و دنبال یه چیز دیگه گشتم.
خوب کجا بودیم، بله وقتی شنیدم که پرسید dll آیا کامپایل شده است، یا نه؟ دیگه از خنده روده بر شده بودم!!! (البته کمی تا قسمتی غرض هم داشتم! و دنبال یه همچین چیزی میگشتم. کلا آدم مغرضی هستم 😉 )
خوب، دیگه دوستان ببینین ماکروسافت با آدم چیکار میکنه!؟! بعد از چند سال برنامهنویسی، با کلی ادعا! هنوز ندونی که dll چیه؟!؟ جالب نیست؟
البته میدونم که ندونستن عیب نیست! نپرسیدن عیب است! و از اونا عیبتر کار منه؛ اگه مسخره کردن به نظر بیاد! ولی قبول کنین از این هم عیبتر اینه که «ندانی و ندانی که نمیدانی و ادعا کنی که میدانی!» (اوه چی شد!)
البته در این مورد داستان جالبتر میشه، مثلا تو همین برورچ لینوکسی خودمون، افرادی رو میبینیم که مثلا مدتیه داره با لینوکس کار میکنه، ولی وقتی یه مشکلی داره و بهش میگن که برای تازهکار ها بهتره که فلان کار رو بکنن بهشون بر میخوره و سعی میکنن که ثابت کنن که نه، من تازهکار نیستم! در حالی که اینقدر مطالب پراکنده و قشنگ برای یادگیری هست، که فکر میکنم بعد از سالها باز هم بشه گفت «من تازهکار!» و از طرفی: مثلا لینوس توروالدز رو در نظر بگیرین، خوب این آقا خدای برنامهنویسی با C هست! اگه امروز بخواد مثلا بشینه Prolog یادبگیره! خوب به نظر من یه تازهکاره! پس نباید وقتی بهش گفتن تازهکارها باید فلان کنن، بگه: هی من لینوس توروالدزم!
پ.ن.۱: می دونم زبونم نیش داره، و البته اینم ارثیه و کاریش نمیشه کرد. از مادربزرگ خدابیامرزم به ارث بردم، خوب دیگه اینم از میراث ماس 😉
پ.ن.۲: خوب تا حالا که واسم مهم نبوده دیگران در موردم چی فکر کنن! الان هم نیست. 😉
پ.ن.۳: فقط میخواستم یه دو تا خاطره تعریف کنم این همه شد!
پ.ن.آخر: از نوشتن این متن هیچ هدف خاصی ندارم.
معیّن باشید.
4 پاسخ to "موجودات جالب"
دمت گرم مهرداد جان خاطره بسیار جالبی بود ما که خیلی حال کردیم .
بابا چرا وقتی پیش مایی از این خاطره ها تعریف نمی کنی که یکم با هم بخندیم 😀
در هر صورت منم مثل تو آرزو می کنم که یه روزی این مایکروسافت زده ها دست از این فرهنگشون بردارن و به جمع خانواده بزرگ گنو/لینوکس بپیوندن .
>معیّن باشید.
چی چی باشیم ؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام مهرداد جان
من دیروز ساعت 4 صبح با وبلاگ قشنگ تون آشنا شدم،و چند تا لینک مثل 101 نکته و 50000 فاکتوریل رو خوندم، بعد از دیسکانکت شدن و خوندن بقیه مطالب، پست این طرفدار ویندوز رو دیدم امشب مخصوص وصل شدم و به وبلاگ ایشون سر زدم ، همونجا که صفت قدرتمند رو به اینترنت اکسپلورر نسبت داده بودند فهمیدم کجای کارند.
اینو مطمئن باش کسی که می گه ویندوز از لینوکس بهتره ،حتی ویندوز سیستمش رو هم بایدعشق لینوکس هایی مثل من و شما نصب کنند.
خودتو الافش هم نکن.
1 | arashOio
ژانویه 10, 2008 در 7:59 ب.ظ.
به قول ایتالیلیها نامبر اوونو 😉 البته بجز اون بخش خاطراتش که من خوشم نیومد (که اینم نظر شخصیه)
راستی یه چیز جالب…. من از ۲ هفته پیش ورداشتم اولا از googlereader به Liferea کوچ کردم… ثانیا زدم تولبار گوگل رو از توی فایرفاکس ریشه کن کردم بعدم اومدم بوکمارکهامو از توی گوگل به خود فایرفاکس کشوندم و از این اکستنشن عالی برای بوکمارک استفاده میکنم:http://tinyurl.com/2cqb8f …
میدونی فقط یک دلیل داشت این کار (و نه این که از سرویس گوگل راضی نبودم که بنظرم خیلی عالی بود) اونم فقط به این دلیل که هیچ کدومشون آزاد نبودن و در صورتیکه میشد به راحتی از معادلهای آزادشون استفاده کرد…
و الانم تو این فکرم که اگه موتور جستجوی ویکیپدیا بیاد آیا بهتر نیست بریم از اون استفاده کنیم!!!!!!!! (این دیگه واقعا تعصبه یاد یه پست به همین اسم تو وبلاگت افتادم)